روزهای پیش و پس از توافق برجام، دوران غلیان احساسات و واکنشهای هیجانی بود؛ خاص و عام هم نمیشناخت، هر کس به نحوی عواطفش درگیر توافقی شده بود که توافق قرن نامیده میشد. برخی با پایکوبی و حضور در خیابان سر از پا نمیشناختند و برخی نیز به تمسخر و استهزاء مخالفانِ توافقی که برجام نامیده میشد، روی آورده بودند.
رسانههای حامی برجام به تمسخر و تحقیر منتقدان برجام روی آورده بودند- هفتهنامه صدا، شهریور ۹۴
در این میان، برخی نیز احساسات خود را در قالب اشک بروز میدادند، البته اشکی نه از سر شوق، بلکه اشکی ناشی از درد و غصّهای که میدید چگونه قرار است دستاورد دانشمندان یک ملّت داده شود و در مقابل، آنچه گرفته میشود، «تقریباً هیچ» است!
روزی که طرح ناظر به اجرای برجام در ۲۰ دقیقه با مدیریت علی لاریجانی به تصویب رسید، این فقط ضربان قلب مرحوم روحالله حسینیان نبود که دچار اختلال شد و او را راهی بیمارستان کرد، بلکه اشکهای علی اصغر زارعی دیگر نماینده تهران را در صحن علنی جاری کرد. همزمان در ردیفهای جلوی صحن مجلس، محمّدجواد ظریف، لبخندی از روی شعف بر لب داشت.
گریههای مرحوم علی اصغر زارعی بعد از تصویب 20 دقیقهای برجام در صحن علنی مجلس- 21 مهر 94
خندههای محمّدجواد ظریف در روز تصویب ۲۰ دقیقهای برجام در مجلس- ۲۱ مهر ۹۴
هرچه بود، هم اشکهای پس از برجام زود سپری شد، هم لبخندهای از سر خوشحالی خیلی زود بر لبها خشکید. اوباما، با تصویب چند تحریم پیاپی علیه ایران، خیلی زود نشان داد که هدفی جز امضای برجام نداشته و حال که آبها از آسیاب افتاده و امتیازهایی نقد را در ازای دادههای نسیه بهدست آورده، باز هم به دوران تحریم و فشار برمیگردد.
دیری نپایید که خروج آمریکا از برجام، به مرور راز اشکهای صحن علنی مجلس را آشکار کرد.
امروز امّا دلار 30 هزار تومانی، مرغ ۳۰ هزار تومانی، پراید بیش از ۱۰۰ میلیون تومانی، پوشک ۱۳۰ هزار تومانی و … بهتر اشکهای آن روز علی اصغر زارعی را قابل فهم کرده است.