روزهایی که کشور ما درگیر جنگ ۸ ساله بود مصادف با ایام جوانی تعداد زیادی از افراد بود، برخی شهید، جانباز، آزاد و عدهای رزمنده و ایثارگر شدند، متولدان دهه ۳۰ و ۴۰ هجری شمسی بیشتر در این گروه قرار دارند.
پس از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷، دشمن ساکت ننشست و جنگ تحمیلی را آغاز کرد، ایستادگی و مقاومت کار مهمی بود که باید از جانب نیروهای ما صورت میگرفت، برخی از جوانان در این مسیر جانانه ایستادند.
تعدادی از افراد در دوران دفاع مقدس امروز در جنگ نرم اقتصادی همچنان در جبهه مقابل دشمن با آگاهی ایستادگی میکنند، اینها همان رزمندگان و جوانان دیروز و ایثارگران امروز هستند.
*خاطرات یک رزمنده
مصطفی عباسپور متولد سال ۱۳۴۱ اهل شهرستان آمل یکی از جوانان دیروز است که جنگ برایش هنوز تمام نشده، وی دارای تحصیلات در رشته مهندسی صنایع از نیروهای جهاد سازندگی است که بعد از ادغام جهاد سازندگی برای ادامه خدمت تا سال ۱۳۹۲ از نیروهای آب و فاضلاب بود، و امروز گامی بلند در جهت جهش تولید برداشته است.
وی در گفتوگو با فارس، میگوید؛ سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۶۷ برای حفظ اسلام و مملکت پیرو فرمان امام خمینی (ره) وظیفه شرعی و قانونی خود دانستم و در جبهههای جنگ در جنوب و غرب ایران حاضر شدم تا شاید نقش کوچکی در این مسیر برای دفاع از کشور، قرآن، شهادت، امام و مملکت داشته باشم.
در طی آن دوران با چشم خودم لحظات شهادت رزمندگان زیادی را دیدم، امروز این را با یقین میگویم شهادت تصادفی نیست! کسانی که شهید شدند بهطور حتم به شایستگی لازم و کامل رسیدند و خداوند آنها را طلبیده است، مرام، سیره و رفتار شهدا بینظیر است.
عباسپور ادامه میدهد؛ در طول ۵۸ سال از عمرم زندگی واقعی را جز در آن ایام دفاع ندیدم به قول سردار شهید سلیمانی در آنجا رابطه امام و امت خوب بود، امامم فرمانده جلودار بود و امت پشت سرش حرکت میکردند…
*بیان خاطرهای از صیاد دلها
راستی؛ خاطرهای جالب از شهید صیاد شیرازی دارم که آن زمان فرمانده قرارگاه غرب بود، در پاییز سال ۱۳۶۱ در یکی از عملیاتها به اتفاق گردانمان "سنندج" در عملیات آزادسازی محور سردشت پیرانشهر که جولانگاه اصلی اشرار به پشتیبانی عراق بود، گردان ضربتی ما جلودار بود فکر میکردم از ما جلوتر و نزدیکتر به دشمن کسی نیست ولی در دل شب درست وقتی که به خط دشمن رسیدیم ناباورانه دیدیم که شهید صیاد شیرازی فرمانده قرارگاه غرب روی سیم خاردار دشمن پا گذاشت و به یک به یک نیروها خوشامد میگوید!
صدای لطیف و عمل مسؤولانه او در آن شب تاریک توان گردان را صد برابر کرده بود چرا که در آن شب سرد در جغرافیایی سخت و غم زده با حضورش مایه دلگرمی نیروها شد، او چنین کرد که صیاد دلها شد
این رزمنده ادامه میدهد؛ صدای لطیف و عمل مسؤولانه او در آن شب تاریک توان گردان را صد برابر کرده بود چرا که در آن شب سرد در جغرافیایی سخت و غم زده با حضورش مایه دلگرمی نیروها شد، او چنین کرد که صیاد دلها شد، در طول عمرم این کار او را سرلوحه اعمالم قرار دادم.
*کاری که فرمانده کرد را فراموش نمیکنم
خاطرم هست در سال ۱۳۶۶ به همراه دانشجویان بسیجی دانشکده فنی امام محمدباقر ساری و استاد صابریتیلکی عازم جبهه جنوب شدیم، بعد از جابهجایی در محل قرارگاه جهت رسیدگی به امور روزمره لیست خدمات با عنوان شهرداران روز را تنظیم کرده و نام استاد را بنا بر احترام در لیست خدمات قرار ندادیم ولی پس از اینکه استاد متوجه این کار شد لیست جدیدی تنظیم کرد و نام خودش را اضافه کرد، آخر دوره نوبت خودش شد کارهای خدماتی را انجام داد، صداقت آن روزها در سنگر با هیچ هیج قابل تعویض نیست!
*خبر شهادتم همه جا پیچید!
وی اضافه میکند؛ یادم هست در یکی از عملیاتهای غرب محور سردشت و پیرانشهر محدوده روستای مراوان یکی از همرزمان که بچه شهرستان طبس بود درخواست تعویض اورکتش را با اورکتی که من داشتم را داد؛ من هم دلش را نشکسته و قبول کردم، ولی او لحظاتی بعد از تعویض اورکت به شهادت رسید "انسان کاملی بود و لیاقتش را هم داشت" با توجه به نام روی اورکتش به نام عباسپور گزارش شهادتش پخش شد.
وقتی سرو صدایش پیچید و متوجه شدم در آخرین لحظات سر بالینش حاضر شدم و موضوع را به بچههای محور گفتم که فامیلیاش محمدنژاد است و کت مرا پوشیده بود چون در خط شهید شد با همان اورکت دفن شد.
شهدا کاملترین، باشعورترین و پاکترین افراد ساکن این کره خاکی بودند که قبل از شهادت وصیتنامه خودشان را با آرامش و حس معنوی خاص مینوشتند، اگر وصیتنامه همه شهدا را بگردیم در آن اسمی از مسائل مادی و امروزی پیدا نخواهیم کرد.
*جنگ تمام نشده!
آقای عباسپور یادآور میشود؛ بنا بر آیههای قرآن، خداوند یارانش را نصرت میدهد، بارها و بارها دیدیم که در جنگ تن به تن یک نفر حریف بیش از ۲۰ نفر بوده است، هر لحظه از روزهای جنگ پر از خاطرات تلخ و شیرین و آموزنده بود که مجال بیان کردن وجود ندارد.
امروز که سالها از جنگ میگذرد، دشمن دست بر نداشته و جنگ نرم و اقتصادی بهراه انداخته که سنگینتر از جنگ سالهای قبل است، من بنا بر فرمایش و دستور مقام رهبری راستای تولید و اشتغال و جهش تولید و حمایت از تولیدات داخلی مشغول آموزش و کارهای ترویجی در بخش کشاورزی در حوزه گل و گیاه و آموزش در حد توان خودم هستم.
*کارآفرینی در روستای پدری/ اینجا آموزش رایگان است
این رزمنده کارآفرین میگوید؛ در روستای پدریام "بازیک" که سابقه ۴۵ سال تولید در بخش تولید گل و گیاه دارم، بعد از بازنشستگی بهصورت گسترده اقدام به تولید گل و گیاه گل و توسعه گسترده آن کردم، از حدود ۱۰ سال قبل گلخانه را از حالت سنتی به صنعتی تبدیل کرده و یک بخشی از آن را با زیربنای ۵۰۰ متر به حوزه ترویجی تبدیل کردیم تا جوانان بیکار که پول کمی دارند از طریق آموزش و حمایت ما وارد بازار کار شوند.
* در روستا طلاق و بیکاری نداریم!
انجام این کار موجب شد تا امروز بتوانیم با جرأت بگوییم که در حال حاضر به پشتوانه پرورش گل و گیاه در روستای ۱۷۰ خانواری ما طلاق و بیکاری وجود ندارد که هیچ از جای جای استان نیروی کار و خرید و فروش داریم، در طول روز در این روستا کسی بیکار نیست و مجال صحبت کردن ندارد!
آقای عباسپور خاطرنشان میکند؛ در این منطقه و در محدوده شهرستان محمودآباد آب و خاک استعداد بیشتری برای پرورش گل و گیاه دارد از این رو میتوان اینجا را قطب پرورش گل و گیاه در استان دانست، من در گلخانهای که دارم علاوه بر تولید و پرورش گل و گیاه به جوانان و علاقمند بهصورت رایگان آموزش ارائه کرده و برای اشتغال حمایتشان میکنم، همچنین سعی کردم برای کارآفرینی برای چندین نفر بهصورت مستقیم و غیرمستقیم نقشی کوچکی در زمینه اشتغالزایی داشته باشم.
*به جهاد در گلخانه ادامه خواهم داد
این رزمنده کارآفرین در پایان تاکید میکند؛ برای من جهاد تمام نشده دیروز در پشت سیمخاردارها و میادین جنگ با لباس سربازی و امروز در گلخانه با لباس خاکی، از کشور و خاکم دفاع خواهم کرد.
به گزارش فارس؛ اینها بخشی از صحبتهای این رزمنده بود، وی خاطرات زیادی از آن روزها دارد که گویی هنوز برایش تازه بوده و خودش را در آن میادین تصور میکند، حاصل درسهایی که از فرماندهان و انسانهای بزرگ و شهدا گرفته ایثار از مال به تبع از خودگذشتی از جان است، جالب این است که خیلی مایل نبود از کارهای خوبش بگوید چرا که همچون سیره شهدا نوعدوستی را وظیفه خود میدانست!