منتشر شده
8 ساعت پیشدر
توسط
admin amolnewsآمل نیوز- قربانعلی مسافر / در روز شهدای ورزشکار به سراغ شهید ورزشکاری رفتیم که در نوع خود بی نظیر است، هم خلبان ماهر بود، هم هنرمند چیره دست و هم ورزشکار مدال آور.
با دستور رئیس جمهور شهید دولت سیزدهم آیت الله سید ابراهیم رئیسی در نشست شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۴۰۱ مصوب شده تا اول اردیبهشت به مناسبت سالروز تولد “شهید ابراهیم هادی” به روز شهدای ورزشکار نامگذاری شود.
شهید ابراهیم هادی را همه می شناسند، هادی نامِ آشنا و بامرام بود که در رشتههای ورزشی باستانی، کشتی و والیبال فعالیت داشت، علاوه بر مدال های متعدد قهرمانی، زرینترین و خوشرنگترین مدال را به عنوان قهرمان شهید بر سینه خود نقش بسته است.
سراسر هشت سال دفاع مقدس پُر بود از شهدای خوشنام، خوش قد و قامت، جاوید، ماندگار و ورزشکاری که برای حفظ دین، وطن و اعتقادات از شهرت و مدال قهرمانی گذشتند و پلاک رزمندگی به گردن آویختند.
قهرمانان واقعی جامعه شهدا و ایثارگرانی هستند که به خاک و خون افتادند تا ما بایستیم ولی امروز ما ماندهایم و شهدا رفتهاند اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده و شهدا برای همیشه تاریخ مانا و اثرگذار هستند.
هماکنون حدود ۶ هزار شهید ورزشکار در کشور شناسایی شدند که همانند دیگر شهدای کشور الگوی نسل جوان و نوجوان جامعه خواهند بود تا راه گم نشود و به بیراهه نرویم.
در مسیر دفاع از حریم اهل بیت نیز ۷۳۵ شهید ورزشکار مدافع حرم در کشور مدال زرین شهدای ورزشکار را به گردن آویختند.
مازندران از استانهای شاخص در عملیاتهای دفاع مقدس مقابل رژیم بعثی بود که از بین ۱۴ هزار و ۵۰۰ شهید این استان لالهخیز بیش از یک هزار و ۲۰۰ شهید ورزشکار هستند.
یکی از شهدای شاخص ورزشکار مازندران از شهرستان سیمرغ یا همان کیاکلا خودنمایی می کند، جوان قدرتمند و ولایتمداری که هم خلبان بود، هم ورزشکار و هم هنرمند.
درست حدس زدید؛ امیر سرلشگر خلبان شهید احمد کشوری… .
احمد کشوری از شهدای شاخص ارتش جمهوری اسلامی و هوانیروز بود، خلبان تیزپروازی که رژیم بعث از نام او وحشت داشت و در صبح ۱۵ آذر سال ۱۳۵۹ در یک عملیات سخت، بالگرد شهید مورد اصابت راکتهای عراقی در منطقه مرزی میمک قرار گرفت و سرانجام در خاک ایران سقوط کرد و به شهادت رسید.
مزار سیمرغ پرافتخار آسمان های ایران در قطعه ۲۴ بهشت زهرای تهران چراغ راه عارفان و سالکان مسیر پرنور شهدا است.
شهید احمد کشوری هم هنرمند بود و هم ورزشکار، در کتاب خانه ای کوچک با گردسوزی روشن در خاطره پای فینال زندگی نوشته مسعود آبآذری به روایت حجتالله برارپور آمده است: باید خودش را برای کنکور سال آینده آماده می کرد، امتحانات خرداد ماه سال تحصیلی ۱۳۴۹ هم در پیش بود و در دبیرستان قناد بابل رشته ریاضی درس می خواند، مستاجر یک خانه محقر و کوچک بود مثل یک پرستوی مهاجر.
صاحب خانه پیرمرد و پیرزنی بودند که خادم مسجد نزدیک خانه شان بودند ولی احمد دغدغه های دیگری هم در کنار درس و مشق هایش داشت که به شکل موازی انجام می داد همانند مطالعه کتاب های غیر درسی و مسابقات کشتی.
ماه رمضان آن سال هم کم کم از راه می رسید و احمد درگیر مسابقات کشتی شهرستانی بود. درس، کنکور، کتاب های غیر درسی و کشتی دغدغه هایی بودند که روح تشنه احمد همه را یک جا طلب می کرد، دلش می خواست بی خیال کشتی شود ولی به مرحله حذفی و بالای مسابقات رسیده بود و میخواست قهرمانی را مزه مزه کند.
هر چند همزمانی ماه مبارک رمضان و مسابقه کشتی کار را بر مرد جوان سخت می کرد اما با دهان روزه به مسابقات ادامه داد.
در مرحله نیمه نهایی و پای فینال به پست کشتی گیر چغری خورد که فتیله پیچ و فتح پا را شگرد داشت، خیلی سرحال و قبراق بود و مربی احمد پیشنهاد کرد در این مرحله از مسابقه او روزه را بی خیال شود ولی احمد با دهان روزه تمرین می کرد و بعد از افطار روی تشک می رفت.
در عوض زیرکی و هوش احمد به کمک او آمد، شانسی که آورد این بود که در دقیقه اول مسابقه یک امتیاز حساس از رقیب گرفت و با زیرکی کشتی را اداره کرد و در لحظات پایانی که حریف برای جبران امتیاز بی احتیاطی می کرد دو امتیاز شیرین دیگر هم با اجرای فن بارانداز به اندوخته اش اضافه کرده و کشتی را بُرد.
ولی مسابقه فینال چیز دیگری بود حریف زیرکی، قلدری و مهارت را یک جا با هم داشت، گردن کلفتی داشت و سینه کفتری. وقتی سرشاخ شدند و پنجه در پنجه هم انداختند احمد فهمید که دومی هم عنوان بدی نیست.
آن زمان وقت کشتی زیاد بود و به خاطر همین داورها کمتر به خاطر کم کاری اخطار می دادند، کشتی آن دو هم بیشتر به آن بدو این بگیر تبدیل شده بود.
بوی عرق تند کشتی گیرها، هیاهوی هواداران و به هم خوردن نظم وعده های غذایی دست به دست هم داده بودند تا شکست احمد رقم بخورد.
سرگیجه داشت انگار در یک خلا که همه چیزش به کندی حرکت میکرد معلق مانده بود، زنگ اول استراحت به صدا درآمد، کمی آب به صورتش زد، لب های خشکیده اش را تر کرد و بازی صفر _ صفر بود.
حس کرد اگر تایم بعدی را ایستادگی کند، حریف را بدواند و با گارد بسته کشتی بگیرد در تایم سوم قهرمان میشود و او مقاومت را از روزه داری یاد گرفته بود، مربی اش همحسابی بازو و کت و کولش را ماساژ می داد.
احمد با زیرکی کشتی را در سرپا اداره می کرد و حریف حمله؛ احمد مثل ماهی از دستش می گریخت، در تایم سوم احمد با شگرد خاص خود بارانداز حریف را به پُل برد و امتیاز گرفت، با همان یک امتیاز صاحب گردن آویز طلای شهرستان بابل شد.
پس از مسابقات کشتی و قهرمانی رفت روی تشک درس و مشق که کنکور را ضربه فنی کرد، در رشته صنایع غذایی دانشگاه تهران قبول شد ولی هم به خاطر محدویت مالی پدر و از آن مهمتر عشق به پرواز از تحصیل در دانشگاه منصرف شده و وارد هوانیروز ارتش شد.
احمد می خواست خاطره بالگرد چوبی نوجوانی اش را به بالگرد آهنین پیوند بزند… .
احمد کشوری تیر ماه سال ۱۳۳۲ در کیاکلا به دنیا آمد، بعد از پایان تحصیلات دبیرستان سال ۱۳۵۱ وارد هوانیروز ارتش شد و بعد از سپری کردن دورههای پروازی با تخصص بالگرد شکاری کبرا فارغ التحصیل شد.
اولین پایگاه خلبان جوان کیاکلایی پایگاه یکم شکاری هوانیروز کرمانشاه بود، او ناجی شهید چمران و پاوه بود که شهید بلندآوازه تیمسار فلاحی از او به عنوان ستاره درخشان غرب و ناجی پاوه یاد میکرد.
احمد با شروع جنگ به ایلام رفت و به عنوان لیدر تیم آتش هوانیروز گسترده ترین مرز غرب کشور را فرماندهی میکرد، رزم بی امان و شلیک موشک های توفنده او در به آتش کشیدن تانک های دشمن فراموش ناشدنی است.
آخرین ماموریت خلبان احمد کشوری صبح ۱۵ آذر ماه ۱۳۵۹ در یک عملیات برون مرزی در خاک دشمن بود، بعد از ماموریت موفقیتآمیز خود مورد حمله دو فروند هواپیمای جنگنده دشمن قرار گرفت، در حالیکه یکی از آنها را به سمت سايت سهند هدایت کرد از طریق سهند موفق به شکار یکی از آنها شد و خود مورد اصابت موشک دیگر هواپیمای دشمن قرار گرفت تا در تنگه بینای میمک ایلام به شهادت برسد.
#خلبان_شهید
#احمد_کشوری
#شهید_ورزشکار
#روز_شهدای_ورزشکار
#کنگره_شهدا
#شهید