دسته بندی نشده
از نظر ما محمدرضا رحیمی رهبر شبکه کلاهبرداری بود/ باید دادگاه احمدینژاد تشکیل میشد
ما در ارتباط با آقای رحیمی معتقد بودیم ایشان رهبری شبکه کلاهبرداری را بر عهده داشته و 15 سال حبس صادر کردیم اما دیوان عالی کشور چنین اعتقادی نداشت و به 5 سال کاهش یافت.
منتشر شده
7 سال پیشدر
توسط
amolnewsسیامک مدیرخراسانی نزدیک به 12 سال ریاست شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران (شعبه 6 فعلی) را بر عهده داشته است.
مدیرخراسانی در گفت و گو با تسنیم، به سوالاتی درباره پرونده قضات کهریزک، احمدینژاد، محمدرضا رحیمی و اختلاس از بیمه ایران پاسخ گفته است.
بخشی از این مصاحبه به شرح زیر است:
** شما و سایر قضات قوهقضاییه از حسابهایی که آنقدر سر و صدا به پا کرد، اطلاع داشتید؟ به نظر میرسد در رابطه با این حسابها، دستگاه قضایی مورد هجمه واقع شد.
خیلیها در قوهقضاییه خبر داشتند و چیزی نبود که پنهان باشد. فکر میکنم ماجرای این حسابها به زمان آقای رازینی و دهه 70 بازمیگردد. این حسابها، بحث پولهای دادگستری است که در بانک ملی است که قبلاً بانک سودش را میبرد و حالا قوهقضاییه سودش را میگیرد.
** میگویند این وجوه، وجوه مردم است نه دادگستری.
بالاخره پول دادگستری است. پولی است که مردم به هر دلیل در اختیار دادگستری میگذارد تا آزاد باشد. به عبارتی این پولها در ید دادگستری است. از این حسابها دادگستری خیلی استفاده کرد و اگر بودجه قوهقضاییه کافی بود، هرگز دنبال این حسابها نمیرفتند چون نیازی نداشتند. وقتی کسی میتواند تمام احتیاجات مالی خود را برطرف کند چرا باید دنبال بحثی به این پر دردسری برود که خودشان هم میدانستند هر زمانی در سطح جامعه مطرح شود، بازتاب خوبی ندارد. به هر حال از طریق سود حاصل از وجوه همین حسابها بسیاری از مشکلات ساختمانی و مشکلات دیگر را برطرف کردند.
** به نظر میرسد با اینکه میفرمایید موضوع مربوط به دهه 70 است اما در این ماجرا مردم قدری به دستگاه قضایی بدبین شدند.
بله. چون کسی که مطرح کرد، با نیت سیاسی مطرح کرد و هیچ وقت با نیت خیرخواهانه این قضیه مطرح نشد. اگر نیت خیرخواهانه بود اصلاً مطرح نمیشد.
مسئولان قضایی هیچگاه توصیهای برای اعمال سلیقه آنها در احکام نداشتند
** شما نزدیک 40 سال در دستگاه قضایی بودید و حدود 12 سال مسئولیت شعبهای را در اختیار داشتید که به جرایم مسئولان عالی رتبه کشور رسیدگی میکرد. در پروندههای شخصیتهای معروف و دولتی، چقدر به شما سفارش میشد؟ و چقدر از این سفارشها را قبول میکردید؟
تقریباً از ناحیه قوهقضاییه، سفارشها صفر بود. رئیس قوهقضاییه (آملی لاریجانی) که بر پروندههای شعبه 76 نظارت داشت، راجع به هیچ کسی به من توصیه نکرد؛ هیچ کس. درباره پرونده سوال میکرد و بحث میکردیم که چرا اینطور رأی دادهام و دلیلام چه بوده است برای صدور برائت یا محکومیت ولی ایشان هرگز به من نگفت که فلانی را محکوم یا آزاد کن.
** حتی در پرونده آقای احمدینژاد؟
هیچ وقت نگفت؛ حتی در پرونده آقای احمدینژاد هم ایشان توصیهای به این کیفیت نداشت. همیشه وقتی سر قضایایی بحث میکردیم، ایشان میگفت که « در روز قیامت خودت باید جواب بدهی. بینی و بینالله، بین خودت و خدای خودت به هرچه رسیدی، رأی بده.» میگفت که کسی که در روزی قیامت باید جواب بدهد شما هستید نه من.
ممکن بود از یک جای دولتی کسی به عنوان واسطه بیاید ولیکن از ناحیه دستگاه قضایی در 10 الی 12 سالی که پروندههای کارکنان دولت را رسیدگی کردم، سفارش و توصیهای به من نشد. آقای آوایی هم که زمانی رئیس کل دادگستری استان تهران بود و الان وزیر دادگستری است هم به همین کیفیت بود. درباره پرونده سوال میکرد و از کم و کیف آخرین وضعیت آن مطلع میشد ولی هرگز به من نگفت که کسی را تبرئه کنم یا نسبت به کسی سخت یا آسان بگیرم.
بنابراین مسئولان قوهقضاییه هیچ وقت درباره شخص یا پروندهای سفارش و توصیه نمیکردند و شاید هم دلیلش این بود که من به حرف کسی گوش نمیکردم.
** از بیرون از دستگاه قضایی چه طور؟
از بیرون دستگاه قضایی به آن صورت که رسمی باشد، نبود. ممکن بود کسی را مثلا دوست یا رفیقی را بفرستند که سفارششان را بکند و بگویید خدمتشان را در نظر بگیرم اما فایدهای نداشت زیرا برایم پرونده و دلایل موجود در آن مهمتر بود.
پیشنهاد رشوه یک امر بسیار طبیعی است/بیشترین پیشنهاد رشوه مربوط به پرونده بیمه ایران بود
** پیشنهاد رشوه هم میدادند؟
یک چیز بسیار طبیعی بود. موارد بسیاری وجود داشت اما بیشترین پیشنهاد رشوه مربوط به پرونده اختلاس از بیمه ایران بود ولی هیچ وقت حتی گوش هم نمیدادم. پیشنهادهای رشوهای که در این پرونده میشد، به انحاء مختلف و از ناحیه متهمان بود.
پرونده کهریزک «لایههای غیرقابل بیان» زیادی دارد/انفصال دائم یک قاضی یعنی اعدام!
** یکی از پروندههای بسیار مهمی که در دوره ریاستتان بر شعبه 76 دادگاه کیفری استان رسیدگی کردید، پرونده قضات بازداشتگاه کهریزک بود. در این پرونده شما همکاران خودتان را محکوم کردید.
آن پرونده لایههای زیادی داشت که اساساً برخی از آنها را نمیشود بیان کرد. تخلفات در این پرونده محرز بود. دادستان یک شهر بایستی بر نیروهای زیر دست خود نظارت داشته باشد و نبود و نمیدانم که پذیرفته نیست. در این پرونده با توجه به تحقیقاتی که صورت گرفته بود برای دادگاه محرز شد که تخلفات صورت گرفته است.
طبق قانون میتوانستم مرتضوی را به 20 هزار تومان محکوم کنم/ مرتضوی نظراتش را به قضات منتقل میکرد/از مرتضوی دوری میکردم
** از جمله مسائل جنجالی در این پرونده، محکومیت آقای مرتضوی به 200 هزار تومان جریمه نقدی بود.
در حکم دادگاه، انفصال دائم از خدمات قضایی، 5 سال انفصال از خدمات دولتی و 200 هزار تومان جزای نقدی صادر شده بود که همه فقط 200 هزار تومان را بزرگ کردند اما ندیدند کسی که در این شهر دادستان بوده و تقریباً حرف اول را میزده، محاکمه و به انفصال دائم از خدمات قضایی محکوم شده است. انفصال دائم از خدمات قضایی برای یک قاضی مانند حکم اعدام است. هیچ کس این دو مورد انفصال را نگفت و ندید و فقط گفتند چرا به 200 هزار تومان محکوم شده است.
قاضی تابع قانون است. قانوناً آقای مرتضوی از بابت معاونت در تنظیم گزارش خلاف واقع باید به 20 هزار تومان محکوم میشد و حرف دیوان عالی کشور درست بود اما چون گفتیم «سبب اقوی از مباشر» است، قانون اجازه میدهد حداکثر را در نظر بگیریم و ما 200 هزار تومان را در نظر گرفتیم وگرنه قانوناً برای معاونت باید 20 هزار تومان در نظر گرفته میشد. گفتیم چون شخصیت دادستان بر مامور اجرا غالب است و درست است که آنها نوشتند اما به نظر ما دستور دادستان را انجام دادند، 200 هزار تومان را در نظر گرفتیم.
** شما در ایام قضاوتتان با آقای مرتضوی هم به عنوان دادستان تهران کار کرده بودید؟
نه. اصلاً. زمانی که دادسراها تشکیل شد، من دادگاه بودم.
** بالاخره آقای مرتضوی به عنوان دادستان تهران برای شما که رئیس شعبه 76 بودید، پرونده میفرستاد. در خلال این پروندهها با هم ارتباط نداشتید؟
پرونده میفرستاد اما با آقای مرتضوی من هیچ ارتباطی نداشتم. با توجه به روابطی که در دادسرا با قضات داشت، به این نتیجه رسیده بودم که هیچ ارتباط دوستانهای با ایشان نداشته باشم. به نظرم میرسید اگر با آقای مرتضوی ارتباط نداشته باشم هم به نفع خودم است هم به نفع پرونده؛ مگر اینکه یک جاهایی به صورت رسمی یکدیگر را میدیدیم وگرنه هرگز نه من پیش ایشان رفتم و نه ایشان پیش من آمده است.
** گفتید به خاطر روابطی که آقای مرتضوی با قضات داشت تصمیم گرفتید با ایشان رابطه نداشته باشید. روابط آقای مرتضوی با قضات چگونه بود؟
نظراتی داشت که در پروندهها به قضات منتقل میکرد. به همین خاطر ترجیح میدادم هیچ رابطه دوستانهای با ایشان نداشته باشم و فقط دوری کنم و هیچ رابطه دوستانهای هم با هم نداشتیم. به این معنی که اصلاً با هم دوست نبودیم که خدای نکرده بخواهیم با هم رابطه دوستانه یا خصمانه داشته باشیم. هیچ رابطهای با هم نداشتیم. فقط من میدانستم ایشان دادستان تهران است و ایشان هم میدانست من رییس شعبه 76 هستم.
** با این حساب در محاکمه آقای مرتضوی به مشکل برنخوردید.
بله. خیلی راحت بودم. ما رأیمان را میدادیم و ایشان هم گاهی اوقات اعتراض میکرد و گاهی اوقات هم اعتراض نمیکرد.
** از ناحیه آقای مرتضوی در رسیدگی به این پرونده سفارشاتی شد یا خیر؟
نه. به من سفارشی نشد چون اصلاً ارتباطی با هم نداشتیم که ایشان دوستانه از من چیزی بخواهد. شاید از آقای آوایی (رئیس وقت دادگستری کل استان تهران) چیزی بخواهد اما آقای آوایی هرگز به من چیزی نمیگفت. این احتمال وجود داشته اما با خود من اصلا و ابداً ارتباطی وجود نداشت.
از جوادیفر قبلاً رضایت گرفته بودند/پشیمان بود/معتقد به معاونت حیدریفر در قتل بودم
**در پرونده کهریزک یکی از مسائلی که زیاد سروصدا کرد، موضوع رضایت اولیاء دم مرحوم جوادیفر بود.
من شنیدم و از جوادیفر سوال نکردم اما احساس خودم این بود که این رضایت از قبل گرفته شده بود و بعداً در جریان محاکمه ارائه شد. این برداشت شخصی من است. جوادیفر کسی بود که بارها در جریان دادگاه از حال میرفت و مجبور میشدیم اورژانس خبر کنیم. از نحوه نگارش رضایت این طور دستگیرم شد که این رضایت باید قبلاً تنظیم شده باشد.
** بنابراین آقای جوادیفر از دادن رضایت پشیمان بوده است؟
پشیمان بود. احساس میکردم پشیمانی باعث میشد حالش بد شود.
** شما آقای حیدری فر را هم از معاونت در قتل تبرئه کردید.
من معتقد به معاونت در قتل بودم و در رأی هم نوشته بودیم اما از مجموع هیئت 5 نفره قضایی، دو به سه شدیم. من و یکی دیگر از همکاران معتقد به معاونت در قتل و 15 سال زندان داشتیم اما سه همکار دیگر چنین اعتقادی نداشتند که دیوان هم برائت از معاونت در قتل را تأیید کرد.
میدانستم احضار احمدینژاد تبعات و جنجال به دنبال دارد
** از دیگر پروندههایی که در دست شما بود و بسیار هم جنجالی شد، پرونده آقا احمدی نژاد و احضار پیش از پایان دوره ریاست جمهوری ایشان بود.
من عقیده داشتم و دارم، با تخلفات افراد تا وقتی در رأس قدرت هستند باید برخورد شود. برخورد با تخلفات افراد آن هم بعد از پایان دوره ریست یا مدیریتشان هیچ سودی ندارد. مثلاً اگر با یک قاضی متخلف بعد از بازنشستگی برخورد شود، هیچ سود و ارزشی ندارد. باید همان موقع برخورد شود تا درسی برای سایر قضات باشد.
معتقدم پروندههایی که فرد متخلف دیگر در مسند ریاست نیست را رسیدگی نکنیم بهتر است. خیلی از این پروندهها و تخلفاتی که صورت میگیرد به اعتماد عمومی مردم ضربه میزند. حالا ما باید اعتماد مردم را به حکومت جلب کنیم و بهترین زمان برای این کار، زمانی است که مثلاً با قاضی متخلف در همان موقع برخورد شود. پستش را بگیرند و بعد هم محاکمه کنند. مثل آقای مرتضوی. وگرنه اگر بخواهیم بعد از بازنشستگی یا برکناری از مسندی که در آن مسند مرتکب تخلف شدند برخورد کنیم، هیچ فایدهای ندارد و شلاق به جنازه زدن است؛ غیر از اینکه اعتماد مردم را خدشهدار میکند هیچ فایده دیگری ندارد.
واقعاً با اعتقاد به اینکه باید به تخلفات افراد مسئول در زمان مسئولیتشان رسیدگی شود، آقای احمدینژاد را احضار کردم. خودم هم میدانستم تبعات دارد و حتماً یک جنجالی به پا میشود.
** بعد از احضار احمدینژاد، با شما از جاهای مختلف تماس نگرفتند؟
پرونده را خواستند و من توضیح دادم. قبلاً پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شده بود و دیوان شعبه 76 را صالح به رسیدگی دانسته بود. قبلاً همه کارها به صورت قانونی انجام شده بود. هیچ تخلفی از ناحیه دادگاه در آن پرونده نبود و تمام اقدامات ما قانونی بود. اظهارات شکات و دلایل را گرفته بودیم و بعد از اینکه همه این کارها را کردیم و دیوان عالی کشور اعلام کرد این جرایم عادی رئیس جمهور و در صلاحیت شعبه 76 است، ما وارد رسیدگی شدیم.
زمانی که ما به رئیس جمهور ابلاغ کردیم، انتخابات انجام و آقای روحانی انتخاب شده بود که آقای احمدینژاد احضار را رسانهای کرد و برگ اخطاریه ما را روی سایت دولت گذاشتند.
تبرئه احمدینژاد از شکایتهای خصوصی/فقط شکایت مجلس باقی مانده/باید دادگاه احمدینژاد تشکیل میشد
** یک بحثهایی درباره شکایت شکات خصوصی علیه آقای احمدینژاد مطرح بود مبنی بر اینکه این شکایتها اصلاً ارتباطی به رئیس جمهور ندارد.
همه اینها را رد کردیم و برائت دادیم و اصلاً به ایشان ربطی نداشت. شکایتهایی که ماند، شکایتهای اساسی و با مدرک بود.
** کدام موارد را رد کردید؟
یک مورد مربوط به آسیب دیدن در حین سفر استانی آقای احمدینژاد بود. یک مورد مربوط به کسی بود که گفته بود طرح کد رهگیری را من دادم و تیم ایشان برداشته است. دلیلی برای این موضوع وجود نداشت. ضمن اینکه بعید است یک رئیس جمهور بیاید برای یک کد رهگیری که نهایتاً 40 هزار تومان است، خودش را به دردسر بیاندازد.
ما همه اینها را رد کردیم. چون اصلاً به ایشان ربطی ندارد. مثلاً یک نفر در کاشان شکایت کرده بود که سخنرانی رئیس جمهور توهین به منزلت مردم کاشان است. خُب همه اینها رد شد. شکایتهایی که ماند شکایتهایی بود که اساس داشت.
** مانند کدام شکایت؟
مثل شکایت مجلس شورای اسلامی. مجلس گفته بود که رئیس جمهور در بحث بودجه، تشکیل وزارت و ورزش و جوانان و پول مترو که مجلس یک میلیارد دلار برای تهران و یک میلیارد دلار برای شهرستانها مصوب کرده بود، ایشان در چارچوب قانون حرکت نکرده و انجام نداده است.
** بنابراین از مجموع شکایتهایی که از آقای احمدینژاد شده بود، فقط شکایت کمیسیون اصل 90 باقی مانده است؟
تقریباً بله و شکایت کمیسیون اصل 90 باقی مانده است.
** مثل اینکه یک جلسه هم تشکیل دادید اما آقای احمدی نژاد حضور نیافت.
بله. احضارش کردیم اما نیامد.
** به دنبال این عدم حضور، قانوناً باید چه اقدامی میکردید؟
قانوناً باید بعد از آن جلسه دادگاه تشکیل میشد اما گفتند پرونده نقص دارد که پرونده همانطور ماند و کار ما تمام شد.
از نظر ما محمدرضا رحیمی رهبر شبکه کلاهبرداری بود
** آقای رحیمی را هم شما محاکمه کردید. در حکم شما برای آقای رحیمی 15 سال حبس درنظر گرفته شده بود ولی به 5 سال کاهش یافت.
ما در ارتباط با آقای رحیمی معتقد بودیم ایشان رهبری شبکه کلاهبرداری را بر عهده داشته و 15 سال حبس صادر کردیم اما دیوان عالی کشور چنین اعتقادی نداشت و به 5 سال کاهش یافت.
** استدلال شما برای اینکه آقای رحیمی رهبری شبکه کلاهبرداری را بر عهده داشته چه بود؟
اعتقاد دادگاه همان بود که در رأی آمد و آقای رحیمی را هم محکوم کرد اما دیوان عالی کشور چنین اعتقادی نداشت. بحث این نیست که 15 سال یا 5 سال حبس صادر شود بلکه مهم این است کسی که مسئول دولتی است، بابت تخلفات و جرایم عمدی خود به موقع مجازات شود و همین کار اعتماد مردم را جلب میکند و باعث می شود مسئولان هم هوشیار باشند.
پرونده آقای رحیمی در زمان مسئولیتش در معاونت اول ریاست جمهوری کلید خورد و جلسات دادگاه نیز بعد از پایان دولت برگزار شد. در مجموع معتقدم در پرونده آقای رحیمی، قوهقضاییه خوب کار کرد. در این پرونده دلایل و مدارک خوب بود.
** چرا آقای رحیمی جدا از سایر متهمان پرونده بیمه ایران محاکمه شد؟
من ترجیح میدادم که آقای رحیمی با 78 متهم دیگر محاکمه شود. خیلی دوست داشتم که همه متهمان با هم محاکمه میشدند اما اینطور نشد.
** در پرونده بیمه ایران به نظر میرسید بسیاری از متهمان اغفال شده و از روی بی اطلاعی چکهایی را نقد کرده بودند.
کسانی که یک یا دو چک را نقد کرده بودند را تبرئه کردیم و دادگاه حکم به برائت آنها داد اما برخی بابت این کار درصد میگرفتند. یکی از تیمهایی که در پرونده بیمه ایران وجود داشت، تیمی بود که چک نقد میکرد. آن تیمی که چک نقد میکرد، رهبر داشت و باندی را تشکیل داده بودند که کارشان نقد کردن چکها بود. این افراد درصد میگرفتند و نمیتواند انجام این کار بدون اطلاع باشد.
** آقای رحیمی در پرونده بیمه ایران با چه کسانی ارتباط داشت؟
با داود سرخوش شهری و جابر ابدالی ارتباط داشت که جابر ابدالی دفاعیات بسیار جالبی داشت. ما برای آقای ابدالی حبس ابد داده بودیم که دیوان به 15 سال حبس تبدیل کرد.
به پرونده کرسنت نگاه هم نکردم
** اواخر حضورتان در شعبه 76 دادگاه کیفری، پرونده کرسنت هم به شما ارجاع شده بود؟
به پرونده کرسنت دست نزدم و حتی نگاه هم نکردم چون نمیرسیدم. پرونده بسیار حجیمی بود و باید با دقت مطالعه میشد که من نمیرسیدم بنابراین دست نزدم.
** پروندهای که در ارتباط با کرسنت به شما ارجاع شده بود، پرونده جدیدی بود یا همان پرونده قبلی بود و حالا به شعبه هم عرض آمده بود؟
خیلی سال بود که این پرونده به شعبه 76 آمده بود. باید یکسری کارهای دیگر هم انجام میشد که گفتیم همه کارهایش انجام شود تا ابتر نماند چون نمیشود پروندههای بزرگ را بدون انجام یک سری کارهای مقدماتی دست خورده کرد. فکر میکنم کار کردن روی آن پرونده حداقل یک تا دو سال وقت آزاد میخواهد که من اصلاً وقت آزاد نداشتم و بعد هم دیگر تمایلی به ماندن در دستگاه قضایی نداشتم.
طی 10 سال محاکمه مطبوعاتی فقط 2 مورد حکم توقیف دادم/ مطبوعات در انتقاد باید فضای آزاد داشته باشند
** بسیاری از مدیران مسئول مطبوعات و خبرگزاریها را هم محاکمه کردید.
همیشه در پروندههای مطبوعاتی، رعایت حال افراد را میکردم. همین الان هم اگر از برخی مدیران مسئول مطبوعات بپرسید، تأسف میخورند که من رفتم. ترجیح میدادند که من باشم.
** چند مورد حکم به توقیف نشریه دادید؟
در 10 سالی که مدیران مسئول مطبوعات را محاکمه کردم، فکر کنم یک یا دو مورد حکم به توقیف دادم که یک مورد مربوط به روزنامه بهار بود. چون معتقدم مطبوعات باید یک فضای آزادی داشته باشند در انتقاد و نقد و نشان دادن راه حل و مطبوعات را سلاح جامعه میدانستم، در پروندههای مطبوعاتی سختگیری نمیکردم.
** غیر از توقیف بهار، کاوه اشتهاردی مدیر مسئول وقت روزنامه ایران را هم به شلاق محکوم کردید.
در آن پرونده حکم تعلیقی صادر کردیم. آقای اشتهاردی باید در چارچوب قانون حرکت میکرد. روزنامه دولتی با روزنامههای دیکر مثل شرق و بهار و … فرق دارد. روزنامه دولت که نباید به کسی توهین کند. با این حال روابطم با مطبوعات خیلی خوب بود و سعی میکردم همیشه رعایت حالشان را بکنم.
همیشه با هیئت منصفه مطبوعات بحث میکردم که اگر قرار باشد بر سر منبع خبر به مطبوعات سخت بگیریم شاید یک روزنامه 16 صفحهای، بیشتر از 8 صفحه نتواند چاپ کند.
سیامک مدیرخراسانی نزدیک به 12 سال ریاست شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران (شعبه 6 فعلی) را بر عهده داشته است. مدیرخراسانی در گفت و گو با تسنیم، به سوالاتی درباره پرونده قضات کهریزک، احمدینژاد، محمدرضا رحیمی و اختلاس از بیمه ایران پاسخ گفته است. بخشی از این مصاحبه به شرح زیر است:
** شما و سایر قضات قوهقضاییه از حسابهایی که آنقدر سر و صدا به پا کرد، اطلاع داشتید؟ به نظر میرسد در رابطه با این حسابها، دستگاه قضایی مورد هجمه واقع شد.
خیلیها در قوهقضاییه خبر داشتند و چیزی نبود که پنهان باشد. فکر میکنم ماجرای این حسابها به زمان آقای رازینی و دهه 70 بازمیگردد. این حسابها، بحث پولهای دادگستری است که در بانک ملی است که قبلاً بانک سودش را میبرد و حالا قوهقضاییه سودش را میگیرد.
** میگویند این وجوه، وجوه مردم است نه دادگستری.
بالاخره پول دادگستری است. پولی است که مردم به هر دلیل در اختیار دادگستری میگذارد تا آزاد باشد. به عبارتی این پولها در ید دادگستری است. از این حسابها دادگستری خیلی استفاده کرد و اگر بودجه قوهقضاییه کافی بود، هرگز دنبال این حسابها نمیرفتند چون نیازی نداشتند. وقتی کسی میتواند تمام احتیاجات مالی خود را برطرف کند چرا باید دنبال بحثی به این پر دردسری برود که خودشان هم میدانستند هر زمانی در سطح جامعه مطرح شود، بازتاب خوبی ندارد. به هر حال از طریق سود حاصل از وجوه همین حسابها بسیاری از مشکلات ساختمانی و مشکلات دیگر را برطرف کردند.
** به نظر میرسد با اینکه میفرمایید موضوع مربوط به دهه 70 است اما در این ماجرا مردم قدری به دستگاه قضایی بدبین شدند.
بله. چون کسی که مطرح کرد، با نیت سیاسی مطرح کرد و هیچ وقت با نیت خیرخواهانه این قضیه مطرح نشد. اگر نیت خیرخواهانه بود اصلاً مطرح نمیشد.
مسئولان قضایی هیچگاه توصیهای برای اعمال سلیقه آنها در احکام نداشتند
** شما نزدیک 40 سال در دستگاه قضایی بودید و حدود 12 سال مسئولیت شعبهای را در اختیار داشتید که به جرایم مسئولان عالی رتبه کشور رسیدگی میکرد. در پروندههای شخصیتهای معروف و دولتی، چقدر به شما سفارش میشد؟ و چقدر از این سفارشها را قبول میکردید؟
تقریباً از ناحیه قوهقضاییه، سفارشها صفر بود. رئیس قوهقضاییه (آملی لاریجانی) که بر پروندههای شعبه 76 نظارت داشت، راجع به هیچ کسی به من توصیه نکرد؛ هیچ کس. درباره پرونده سوال میکرد و بحث میکردیم که چرا اینطور رأی دادهام و دلیلام چه بوده است برای صدور برائت یا محکومیت ولی ایشان هرگز به من نگفت که فلانی را محکوم یا آزاد کن.
** حتی در پرونده آقای احمدینژاد؟
هیچ وقت نگفت؛ حتی در پرونده آقای احمدینژاد هم ایشان توصیهای به این کیفیت نداشت. همیشه وقتی سر قضایایی بحث میکردیم، ایشان میگفت که « در روز قیامت خودت باید جواب بدهی. بینی و بینالله، بین خودت و خدای خودت به هرچه رسیدی، رأی بده.» میگفت که کسی که در روزی قیامت باید جواب بدهد شما هستید نه من.
ممکن بود از یک جای دولتی کسی به عنوان واسطه بیاید ولیکن از ناحیه دستگاه قضایی در 10 الی 12 سالی که پروندههای کارکنان دولت را رسیدگی کردم، سفارش و توصیهای به من نشد. آقای آوایی هم که زمانی رئیس کل دادگستری استان تهران بود و الان وزیر دادگستری است هم به همین کیفیت بود. درباره پرونده سوال میکرد و از کم و کیف آخرین وضعیت آن مطلع میشد ولی هرگز به من نگفت که کسی را تبرئه کنم یا نسبت به کسی سخت یا آسان بگیرم.
بنابراین مسئولان قوهقضاییه هیچ وقت درباره شخص یا پروندهای سفارش و توصیه نمیکردند و شاید هم دلیلش این بود که من به حرف کسی گوش نمیکردم.
** از بیرون از دستگاه قضایی چه طور؟
از بیرون دستگاه قضایی به آن صورت که رسمی باشد، نبود. ممکن بود کسی را مثلا دوست یا رفیقی را بفرستند که سفارششان را بکند و بگویید خدمتشان را در نظر بگیرم اما فایدهای نداشت زیرا برایم پرونده و دلایل موجود در آن مهمتر بود.
پیشنهاد رشوه یک امر بسیار طبیعی است/بیشترین پیشنهاد رشوه مربوط به پرونده بیمه ایران بود
** پیشنهاد رشوه هم میدادند؟
یک چیز بسیار طبیعی بود. موارد بسیاری وجود داشت اما بیشترین پیشنهاد رشوه مربوط به پرونده اختلاس از بیمه ایران بود ولی هیچ وقت حتی گوش هم نمیدادم. پیشنهادهای رشوهای که در این پرونده میشد، به انحاء مختلف و از ناحیه متهمان بود.
پرونده کهریزک «لایههای غیرقابل بیان» زیادی دارد/انفصال دائم یک قاضی یعنی اعدام!
** یکی از پروندههای بسیار مهمی که در دوره ریاستتان بر شعبه 76 دادگاه کیفری استان رسیدگی کردید، پرونده قضات بازداشتگاه کهریزک بود. در این پرونده شما همکاران خودتان را محکوم کردید.
آن پرونده لایههای زیادی داشت که اساساً برخی از آنها را نمیشود بیان کرد. تخلفات در این پرونده محرز بود. دادستان یک شهر بایستی بر نیروهای زیر دست خود نظارت داشته باشد و نبود و نمیدانم که پذیرفته نیست. در این پرونده با توجه به تحقیقاتی که صورت گرفته بود برای دادگاه محرز شد که تخلفات صورت گرفته است.
طبق قانون میتوانستم مرتضوی را به 20 هزار تومان محکوم کنم/ مرتضوی نظراتش را به قضات منتقل میکرد/از مرتضوی دوری میکردم
** از جمله مسائل جنجالی در این پرونده، محکومیت آقای مرتضوی به 200 هزار تومان جریمه نقدی بود.
در حکم دادگاه، انفصال دائم از خدمات قضایی، 5 سال انفصال از خدمات دولتی و 200 هزار تومان جزای نقدی صادر شده بود که همه فقط 200 هزار تومان را بزرگ کردند اما ندیدند کسی که در این شهر دادستان بوده و تقریباً حرف اول را میزده، محاکمه و به انفصال دائم از خدمات قضایی محکوم شده است. انفصال دائم از خدمات قضایی برای یک قاضی مانند حکم اعدام است. هیچ کس این دو مورد انفصال را نگفت و ندید و فقط گفتند چرا به 200 هزار تومان محکوم شده است.
قاضی تابع قانون است. قانوناً آقای مرتضوی از بابت معاونت در تنظیم گزارش خلاف واقع باید به 20 هزار تومان محکوم میشد و حرف دیوان عالی کشور درست بود اما چون گفتیم «سبب اقوی از مباشر» است، قانون اجازه میدهد حداکثر را در نظر بگیریم و ما 200 هزار تومان را در نظر گرفتیم وگرنه قانوناً برای معاونت باید 20 هزار تومان در نظر گرفته میشد. گفتیم چون شخصیت دادستان بر مامور اجرا غالب است و درست است که آنها نوشتند اما به نظر ما دستور دادستان را انجام دادند، 200 هزار تومان را در نظر گرفتیم.
** شما در ایام قضاوتتان با آقای مرتضوی هم به عنوان دادستان تهران کار کرده بودید؟
نه. اصلاً. زمانی که دادسراها تشکیل شد، من دادگاه بودم.
** بالاخره آقای مرتضوی به عنوان دادستان تهران برای شما که رئیس شعبه 76 بودید، پرونده میفرستاد. در خلال این پروندهها با هم ارتباط نداشتید؟
پرونده میفرستاد اما با آقای مرتضوی من هیچ ارتباطی نداشتم. با توجه به روابطی که در دادسرا با قضات داشت، به این نتیجه رسیده بودم که هیچ ارتباط دوستانهای با ایشان نداشته باشم. به نظرم میرسید اگر با آقای مرتضوی ارتباط نداشته باشم هم به نفع خودم است هم به نفع پرونده؛ مگر اینکه یک جاهایی به صورت رسمی یکدیگر را میدیدیم وگرنه هرگز نه من پیش ایشان رفتم و نه ایشان پیش من آمده است.
** گفتید به خاطر روابطی که آقای مرتضوی با قضات داشت تصمیم گرفتید با ایشان رابطه نداشته باشید. روابط آقای مرتضوی با قضات چگونه بود؟
نظراتی داشت که در پروندهها به قضات منتقل میکرد. به همین خاطر ترجیح میدادم هیچ رابطه دوستانهای با ایشان نداشته باشم و فقط دوری کنم و هیچ رابطه دوستانهای هم با هم نداشتیم. به این معنی که اصلاً با هم دوست نبودیم که خدای نکرده بخواهیم با هم رابطه دوستانه یا خصمانه داشته باشیم. هیچ رابطهای با هم نداشتیم. فقط من میدانستم ایشان دادستان تهران است و ایشان هم میدانست من رییس شعبه 76 هستم.
** با این حساب در محاکمه آقای مرتضوی به مشکل برنخوردید.
بله. خیلی راحت بودم. ما رأیمان را میدادیم و ایشان هم گاهی اوقات اعتراض میکرد و گاهی اوقات هم اعتراض نمیکرد.
** از ناحیه آقای مرتضوی در رسیدگی به این پرونده سفارشاتی شد یا خیر؟
نه. به من سفارشی نشد چون اصلاً ارتباطی با هم نداشتیم که ایشان دوستانه از من چیزی بخواهد. شاید از آقای آوایی (رئیس وقت دادگستری کل استان تهران) چیزی بخواهد اما آقای آوایی هرگز به من چیزی نمیگفت. این احتمال وجود داشته اما با خود من اصلا و ابداً ارتباطی وجود نداشت.
از جوادیفر قبلاً رضایت گرفته بودند/پشیمان بود/معتقد به معاونت حیدریفر در قتل بودم
**در پرونده کهریزک یکی از مسائلی که زیاد سروصدا کرد، موضوع رضایت اولیاء دم مرحوم جوادیفر بود.
من شنیدم و از جوادیفر سوال نکردم اما احساس خودم این بود که این رضایت از قبل گرفته شده بود و بعداً در جریان محاکمه ارائه شد. این برداشت شخصی من است. جوادیفر کسی بود که بارها در جریان دادگاه از حال میرفت و مجبور میشدیم اورژانس خبر کنیم. از نحوه نگارش رضایت این طور دستگیرم شد که این رضایت باید قبلاً تنظیم شده باشد.
** بنابراین آقای جوادیفر از دادن رضایت پشیمان بوده است؟
پشیمان بود. احساس میکردم پشیمانی باعث میشد حالش بد شود.
** شما آقای حیدری فر را هم از معاونت در قتل تبرئه کردید.
من معتقد به معاونت در قتل بودم و در رأی هم نوشته بودیم اما از مجموع هیئت 5 نفره قضایی، دو به سه شدیم. من و یکی دیگر از همکاران معتقد به معاونت در قتل و 15 سال زندان داشتیم اما سه همکار دیگر چنین اعتقادی نداشتند که دیوان هم برائت از معاونت در قتل را تأیید کرد.
میدانستم احضار احمدینژاد تبعات و جنجال به دنبال دارد
** از دیگر پروندههایی که در دست شما بود و بسیار هم جنجالی شد، پرونده آقا احمدی نژاد و احضار پیش از پایان دوره ریاست جمهوری ایشان بود.
من عقیده داشتم و دارم، با تخلفات افراد تا وقتی در رأس قدرت هستند باید برخورد شود. برخورد با تخلفات افراد آن هم بعد از پایان دوره ریست یا مدیریتشان هیچ سودی ندارد. مثلاً اگر با یک قاضی متخلف بعد از بازنشستگی برخورد شود، هیچ سود و ارزشی ندارد. باید همان موقع برخورد شود تا درسی برای سایر قضات باشد.
معتقدم پروندههایی که فرد متخلف دیگر در مسند ریاست نیست را رسیدگی نکنیم بهتر است. خیلی از این پروندهها و تخلفاتی که صورت میگیرد به اعتماد عمومی مردم ضربه میزند. حالا ما باید اعتماد مردم را به حکومت جلب کنیم و بهترین زمان برای این کار، زمانی است که مثلاً با قاضی متخلف در همان موقع برخورد شود. پستش را بگیرند و بعد هم محاکمه کنند. مثل آقای مرتضوی. وگرنه اگر بخواهیم بعد از بازنشستگی یا برکناری از مسندی که در آن مسند مرتکب تخلف شدند برخورد کنیم، هیچ فایدهای ندارد و شلاق به جنازه زدن است؛ غیر از اینکه اعتماد مردم را خدشهدار میکند هیچ فایده دیگری ندارد.
واقعاً با اعتقاد به اینکه باید به تخلفات افراد مسئول در زمان مسئولیتشان رسیدگی شود، آقای احمدینژاد را احضار کردم. خودم هم میدانستم تبعات دارد و حتماً یک جنجالی به پا میشود.
** بعد از احضار احمدینژاد، با شما از جاهای مختلف تماس نگرفتند؟
پرونده را خواستند و من توضیح دادم. قبلاً پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شده بود و دیوان شعبه 76 را صالح به رسیدگی دانسته بود. قبلاً همه کارها به صورت قانونی انجام شده بود. هیچ تخلفی از ناحیه دادگاه در آن پرونده نبود و تمام اقدامات ما قانونی بود. اظهارات شکات و دلایل را گرفته بودیم و بعد از اینکه همه این کارها را کردیم و دیوان عالی کشور اعلام کرد این جرایم عادی رئیس جمهور و در صلاحیت شعبه 76 است، ما وارد رسیدگی شدیم.
زمانی که ما به رئیس جمهور ابلاغ کردیم، انتخابات انجام و آقای روحانی انتخاب شده بود که آقای احمدینژاد احضار را رسانهای کرد و برگ اخطاریه ما را روی سایت دولت گذاشتند.
تبرئه احمدینژاد از شکایتهای خصوصی/فقط شکایت مجلس باقی مانده/باید دادگاه احمدینژاد تشکیل میشد
** یک بحثهایی درباره شکایت شکات خصوصی علیه آقای احمدینژاد مطرح بود مبنی بر اینکه این شکایتها اصلاً ارتباطی به رئیس جمهور ندارد.
همه اینها را رد کردیم و برائت دادیم و اصلاً به ایشان ربطی نداشت. شکایتهایی که ماند، شکایتهای اساسی و با مدرک بود.
** کدام موارد را رد کردید؟
یک مورد مربوط به آسیب دیدن در حین سفر استانی آقای احمدینژاد بود. یک مورد مربوط به کسی بود که گفته بود طرح کد رهگیری را من دادم و تیم ایشان برداشته است. دلیلی برای این موضوع وجود نداشت. ضمن اینکه بعید است یک رئیس جمهور بیاید برای یک کد رهگیری که نهایتاً 40 هزار تومان است، خودش را به دردسر بیاندازد.
ما همه اینها را رد کردیم. چون اصلاً به ایشان ربطی ندارد. مثلاً یک نفر در کاشان شکایت کرده بود که سخنرانی رئیس جمهور توهین به منزلت مردم کاشان است. خُب همه اینها رد شد. شکایتهایی که ماند شکایتهایی بود که اساس داشت.
** مانند کدام شکایت؟
مثل شکایت مجلس شورای اسلامی. مجلس گفته بود که رئیس جمهور در بحث بودجه، تشکیل وزارت و ورزش و جوانان و پول مترو که مجلس یک میلیارد دلار برای تهران و یک میلیارد دلار برای شهرستانها مصوب کرده بود، ایشان در چارچوب قانون حرکت نکرده و انجام نداده است.
** بنابراین از مجموع شکایتهایی که از آقای احمدینژاد شده بود، فقط شکایت کمیسیون اصل 90 باقی مانده است؟
تقریباً بله و شکایت کمیسیون اصل 90 باقی مانده است.
** مثل اینکه یک جلسه هم تشکیل دادید اما آقای احمدی نژاد حضور نیافت.
بله. احضارش کردیم اما نیامد.
** به دنبال این عدم حضور، قانوناً باید چه اقدامی میکردید؟
قانوناً باید بعد از آن جلسه دادگاه تشکیل میشد اما گفتند پرونده نقص دارد که پرونده همانطور ماند و کار ما تمام شد.
از نظر ما محمدرضا رحیمی رهبر شبکه کلاهبرداری بود
** آقای رحیمی را هم شما محاکمه کردید. در حکم شما برای آقای رحیمی 15 سال حبس درنظر گرفته شده بود ولی به 5 سال کاهش یافت.
ما در ارتباط با آقای رحیمی معتقد بودیم ایشان رهبری شبکه کلاهبرداری را بر عهده داشته و 15 سال حبس صادر کردیم اما دیوان عالی کشور چنین اعتقادی نداشت و به 5 سال کاهش یافت.
** استدلال شما برای اینکه آقای رحیمی رهبری شبکه کلاهبرداری را بر عهده داشته چه بود؟
اعتقاد دادگاه همان بود که در رأی آمد و آقای رحیمی را هم محکوم کرد اما دیوان عالی کشور چنین اعتقادی نداشت. بحث این نیست که 15 سال یا 5 سال حبس صادر شود بلکه مهم این است کسی که مسئول دولتی است، بابت تخلفات و جرایم عمدی خود به موقع مجازات شود و همین کار اعتماد مردم را جلب میکند و باعث می شود مسئولان هم هوشیار باشند.
پرونده آقای رحیمی در زمان مسئولیتش در معاونت اول ریاست جمهوری کلید خورد و جلسات دادگاه نیز بعد از پایان دولت برگزار شد. در مجموع معتقدم در پرونده آقای رحیمی، قوهقضاییه خوب کار کرد. در این پرونده دلایل و مدارک خوب بود.
** چرا آقای رحیمی جدا از سایر متهمان پرونده بیمه ایران محاکمه شد؟
من ترجیح میدادم که آقای رحیمی با 78 متهم دیگر محاکمه شود. خیلی دوست داشتم که همه متهمان با هم محاکمه میشدند اما اینطور نشد.
** در پرونده بیمه ایران به نظر میرسید بسیاری از متهمان اغفال شده و از روی بی اطلاعی چکهایی را نقد کرده بودند.
کسانی که یک یا دو چک را نقد کرده بودند را تبرئه کردیم و دادگاه حکم به برائت آنها داد اما برخی بابت این کار درصد میگرفتند. یکی از تیمهایی که در پرونده بیمه ایران وجود داشت، تیمی بود که چک نقد میکرد. آن تیمی که چک نقد میکرد، رهبر داشت و باندی را تشکیل داده بودند که کارشان نقد کردن چکها بود. این افراد درصد میگرفتند و نمیتواند انجام این کار بدون اطلاع باشد.
** آقای رحیمی در پرونده بیمه ایران با چه کسانی ارتباط داشت؟
با داود سرخوش شهری و جابر ابدالی ارتباط داشت که جابر ابدالی دفاعیات بسیار جالبی داشت. ما برای آقای ابدالی حبس ابد داده بودیم که دیوان به 15 سال حبس تبدیل کرد.
به پرونده کرسنت نگاه هم نکردم
** اواخر حضورتان در شعبه 76 دادگاه کیفری، پرونده کرسنت هم به شما ارجاع شده بود؟
به پرونده کرسنت دست نزدم و حتی نگاه هم نکردم چون نمیرسیدم. پرونده بسیار حجیم�