دسته بندی نشده
ترامپ؛ جدای اروپا و متفاوت با پیشینیان؟
در این چهل سال آمریکا 7 رییس جمهوری به خود دیده اما ترامپ انگار قصد دارد بیشتر از اسلاف خود سر به سر سیاست و اقتصاد ایران بگذارد.
در این چهل سال آمریکا 7 رییس جمهوری به خود دیده اما ترامپ انگار قصد دارد بیشتر از اسلاف خود سر به سر سیاست و اقتصاد ایران بگذارد.
منتشر شده
7 سال پیشدر
توسط
amolnews
رییس جمهوری آمریکا توییت کرده که تصمیم خود دربارۀ ماندن یا نماندن در برجام یا توافق هستهای 6 کشور با ایران در وین را زودتر از 22 اردیبهشت و همین امشب (سه شنبه) اعلام میکند.
جدای این که دونالد ترامپ به تعهد ایالات متحده پایبند میماند یا برای اثبات تافتۀ جدا بافته بودن از اروپا از برجام خارج میشود به این بهانه میتوان نگاهی به پیشینۀ دغدغۀ همۀ رؤسای جمهوری ایالات متحده در این 40 سال انداخت که انگار هیچگاه از ایران غافل یا آسوده خاطر نبودهاند هر چند که این یکی متفاوتتر به نظر میرسد و عیان و عریان به صحنه آمده است.
در این مورد خاص البته حدس این قلم این است که به جای اعلام صریح خروج از برجام یا در عین آن پیشنهاد یک «برجام خوب»! را مطرح کند تا توپ را به زمین ایران بیندازد و بتواند به شرکای اروپایی بگوید قصد اصلاح و رفع نقص را دارد و طبیعتا چون ایران نخواهد پذیرفت، مسؤولیت را از خود ساقط کند.
هنگام پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در 22 بهمن 1357 جیمی کارتر رییس جمهوری آمریکا بود که افسوس میخورد چرا شاه دو سال قبل پیشنهاد او را برای گشایش فضای سیاسی و برگزاری انتخاباتی که طبعا به پیروزی نیروهای ملی میانجامید وقعی ننهاد و گمان برد آمریکاییها مانند دوران جان. اف. کندی به دنبال تحمیل علی امینی دیگری هستند.
در خرداد 1356 خورشیدی کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاپور بختیار در نامهای سرگشاده خواستار برگزاری انتخاباتی آزاد و تغییر دولت امیر عباس هویدا شدند. شاه البته هویدا را پس از آن کنار گذاشت اما نه از رهگذار انتخابات دموکراتیک پارلمانی. نخست وزیر تازهای گماشت اما نه یک سیاستمدار حرفه ای مانند امینی و سنجابی که یک تکنوکرات غیرسیاسی؛ کسی که جز جمشید آموزگار نبود و اتفاقات بعد هم نشان داد که چقدر از این دهنکجی زیان دید.
دو سال بعد هم پذیرش همین شاه سرنگون شده و بیمار با نامی مستعار در بیمارستانی در نیویورک و متعاقب آن اشغال سفارت آمریکا در تهران و حملۀ ناکام نظامی به طبس که درست 29 سال قبل در چنین روزهایی اتفاق افتاد همه و همه از نام ایران در ذهن کارتر یک کابوس ساخت و بهای آن را هم با ناکام ماندن در انتخاب مجدد پرداخت. گروگان ها نیز پس از 444 روز و هنگامی در فرانکفورت تحویل آمریکاییها شدند که رونالد ریگان سوگند ریاست جمهوری ادا میکرد.
نوبت به رونالد ریگان رسید که علیالقاعده باید خود را وامدار ایران میدانست اما به صراحت گفت: در تهران یک دولت میانهرو باید روی کار بیاید.
بعدتر ریگان نیز در ماجرای روبرت مک فارلین و تبادل گروگانها در لبنان درگیر ایران شد و رسانههای آمریکایی اصطلاح «ایران کنترا» را ابداع کردند. با این ادعا که پول حاصله به مخالفان حکومت نیکاراگوئه پرداخت میشده است.
پس از ریگان نوبت به جرج بوش پدر رسید که او نیز جمهوریخواه بود. وقتی به ریاست جمهوری رسید که جنگ ایران وعراق تمام شده بود ولی بر سر سلمان رشدی میان ایران و متحد آمریکا – بریتانیا – تنش شدیدی درگرفت و طبعا در کنار لندن قرار گرفتند. پس از آن اما نام ایران برای او به خاطر نقشی که می توانست در حملۀ آمریکا به عراق ایفا کند اهمیت داشت. بوش پدر برای آزاد سازی کویت به عراق حمله کرد ولی در نهایت صدام را برنینداخت شاید بیشتر به این سبب که موقعیت ایران در منطقه تقویت نشود.
دوران جرج بوش پدر تجدید نشد و جمهوری خواهان پس از 12 سال قدرت را به دموکراتها واگذار کردند. بیل کلینتون لحن نرم تری در قبال ایران داشت اما تحریم های هر ساله را تمدید می کرد و پس از تنش میان ایران و اروپا بر سر ماجرای رستوران میکونوس آمریکا نیز بدگمان تر شد.
روی کار آمدن سید محمد خاتمی در ایران و اظهار تأسف خانم مادلین آلبرایت وزیر خارجه جدید از دخالت آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332 و هم نظر بودن نسبی دو کشور در بحران شبه جزیره بالکان و نقش ویژه ایالات متحده در تنبیه صرب ها و نجات بوسنیایی ها به قاعده باید از تنش های قبلی می کاست و انتظار میرفت دو رییس جمهور در نیویورک و در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل دیدار کنند ولی رییس جمهوری اصلاح طلب ایران چنین امکان یا اجازهای نیافت و کلینتون نیز از بیم یهودیان متنفذ گام بلندی برای کاهش ارتفاع دیوار بی اعتمادی بر نداشت تا نوبت یه جرج بوش پسر رسید که هم دردی دولت اصلاحطلب ایران با قربانیان 11 سپتامبر 2001 را با قرار دادن نام ایران در محور شرارت پاسخ داد و تحت تأثیر گزارشی از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) پروندۀ فعالیتهای هستهای در ایران را گشود.
درست در فضایی که تبلیغات سنگین علیه حکومت عراق با ادعای تولید سلاحهای کشتار جمعی، زمین را زیر پای صدام حسین داغ کرده بود. بوش در کتاب خاطرات خود البته تصریح می کند به دنبال تغییر رفتارجمهوری اسلامی بوده نه تغییر حکومت.
پرونده هستهای ایران دغدغۀ باراک اوباما رییس جمهوری بعدی و دموکرات آمریکا هم بود اما او به شیوۀ خود این موضوع را حل کرد. نخست با اعمال تحریمهای سنگین و فلجکننده و واداشتن ایران به مذاکره و سپس مذاکره و توافق با ایران در دوران پس از احمدینژاد و در این میان جواد ظریف و تیم هستهای نیز توانستند موضوع نطنز را از فردو جدا کنند و برنامۀ موشکی را هم از هستهای و مدت 10 ساله برای توقف غنیسازی گذاشتند و نه الیالابد و بدین ترتیب اصل حق فعالیت هستهای را به ثبت رساندند و قطعنامههای قبلی هم باطل شد و این هنری بود که تیم مذاکرات هستهای ایران به خرج داد.
در سال 1320 وقتی محمد علی فروغی نخست وزیر شد و ایران را از بیطرفی خارج کرد و اعلام کرد ما نیز به متفقین پیوستیم و از آمریکا هم دعوت کرد در نگاه ظاهر بین ایران با اشغالکنندگان دست دوستی داده بود در حالی که تدبیر فروغی یکپارچگی ایران را حفظ کرده و بهانه ای برای ادامۀ حضور پس از جنگ باقی نگذاشته بود.
نکتۀ ظریفی که تماشاگری در مجلس به نام محمد علی روشن در نیافت که اگر دریافته بود سنگی به سوی فروغی پرتاب نمیکرد و پیرمرد هم چند ماه بعد درگذشت و البته ایران ماند و کار سیاستمدار همین است. ترجیح منافع کشور بر مصالح خود.
اکنون و ساعاتی قبل از اعلام تصمیم ترامپ لعنتی داستان از دو حال خارج نیست. یا در برجام میماند که نشان میدهد تلاشهای دیپلماتیک ایران ثمر داده و هارت و پورتها نتیجه نبخشیده است.
انصاف باید داد که هر اتفاقی بیفتد ظریف کار خود را انجام داده و تنها در سال 2017 پنجاه و هفت سفر خارجی انجام داده و همه هم درباره برجام. از این میان 23 سفر در آسیا، 17 سفر اروپایی و 5 سفر حتی به آفریقا و با 84 هیأت خارجی دیدار داشته و هیچ کم نگذاشته در حالی که چه در خارج و چه در داخل موجی علیه او راه انداختند. در خارج از کشور و با پول سعودیها با عبارت «ظریف، دروغ گوست» و در داخل و به صورت پیوسته روزنامۀ پرخاشگری که هر روز علیه ظریف مطلب و تیتر داشت که مثلا چرا در فلان نطق چنین گفته یا نگفته است.
پس دیپلماسی ایران کار خود را انجام داده و اگر ترامپ خارج نشود که نتیجه آن محسوس خواهد بود و اگر هم برود باز ناشی از کمکاری دیپلماتیک نیست.
احتمال قویتر و نزدیک به یقین این است که دونالد ترامپ ساعت 22 و 30 دقیقه امشب – سه شنبه 18 اردیبهشت 1397- از برجام خارج شود تا شرکای اروپایی و روسیه و چین را تحقیر کند و بگوید آمریکا، آمریکاست و در کنار دیگران نمیایستد و اگر ایران به دنبال توافق است باید به توافقی جدید تن دهد تا مثلا آمریکا شرط بگذارد بُرد موشکها بیش از 300 کیلومتر نباید باشد یا به جای 10 سال 100 سال غنیسازی را متوقف می سازد و قس علی هذا.
بدین ترتیب یک رییس جمهوری دیگر آمریکا درگیر پرونده ایران میشود تا در چهلمین سال جمهوری اسلامی این حکایت همچنان ادامه داشته باشد.
دلواپسان داخلی البته زبان به سرزنش میگشایند که دیدید؟ نگفته بودیم؟ اما چی را نگفته بودید؟! اگر برجام نبود که به جای آمریکا با 6 کشور طرف بودیم و به فرض که با خروج آمریکا برجام، برجا نماند، باز در همین سه سال نفسی گرفتیم و بستر حقوقی برای پیگیری فراهم است.