با ما همراه باشید

اجتماعی و انتظامی

شنیدنی‎های خلبان برجسته هلی‎کوپتر کبرا با “ناجی غرب” و “فاتح عملیات بازی‌دراز”

منتشر شده

در

آمل نیوز- قربانعلی مسافر / داستان آشنایی‎ام با شهیدان کشوری و شیرودی مفصل است، خلبان هلی کوپتر جنگی کبرا بودم و مأموریت داشتم در سقز نشسته و به کمک تیپ سقز برویم، پس از عزیمت به جلسه ای دعوت شدم که دو نفر از فرماندهان هوانیروز این دو شهید مازندرانی بودند…

پیشکسوتان جهاد و شهادت گنجینه های بزرگ ایران اسلامی هستند که پای صحبت آنها نشستن صفای وجود می خواهد و گفت وگوی شیرین شان درس آموز و پنددهنده است.

هوانیروز در همه برهه های قبل از انقلاب، پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع از مرز و بوم ایران اسلامی در هشت سال دفاع مقدس افتخارآفرین بوده و حتی در بسیاری از حوادث و بلایای طبیعی و اتفاقات مختلف در کنار مردم برای خدمت رسانی، کمک رسانی و مردم یاری همیشه در صحنه بود.

با توجه به اینکه مازندران از استان های شاخص هوانیروز کشور است و شهدای خلبان بزرگی همانند شهید احمد کشوری، شیرودی، قاسمی، خلعتبری و دیگر شهدا را تقدیم اسلام کرده است همزمان با روز ارتش جمهوری اسلامی با «امیر سرتیپ دوم خلبان ابراهیم محمدزاده» استاد خلبان برجسته هلی‎کوپتر جنگنده کبرا، همرزم و هم کابین شهیدان کشوری و شیرودی، از بزرگان ارتش جمهوری اسلامی و مسؤول معارف جنگ ستاد فرماندهی هوانیروز هم صحبت شدیم تا از آن روزها بشنویم و از امروز بدانیم.

امیر خلبان محمدزاده در بیان شیوا و زیبای شان این‌گونه روایت کردند: مازندران استان زیبا و شهیدپرور است که تا نام این استان به میان می آید خاطرات شهیدان خلبان کشوری و شیرودی از دهنم عبور می کند، این شهدا باعث افتخار کشورمان، هوانیروز و ارتش جمهوری اسلامی شدند، نخستین بار با این دو شهید در منطقه شمال غرب و درگیری های منطقه سقز، سنندج و سردشت آشنا شدم.

من جمیع پایگاه کرمان بودم و بیشتر عملیات مان در روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی به سمت جنوب و منطقه شرق بود که با اشرار درگیر بودیم ولی حسب نیاز عملیاتی به منطقه سقز روانه شدم و برای نخستین بار شهید کشوری را در پادگان سقز دیدم که در گذشته ایشان را ندیده بودم و نمی شناختم البته این آشنایی به روزهای حدود یکم خرداد سال 1359 باز می گردد همین‌طور مرداد ماه سال 1358 هم با شهید شیرودی افتخار آشنایی داشتم.

داستان آشنایی و همرزمی با شهید کشوری مفصل است، من خلبان هلی کوپتر جنگی کبرا بودم و مأموریت داشتم در سقز نشسته و به کمک تیپ سقز برویم که آن زمان در منطقه بانه درگیر بودند. پس از عزیمت به آن مکان به جلسه ای دعوت شدم که فرماندهان منطقه در آن حاضر بودند و قرار شد نیرویی از شهر سقز به سمت بانه حرکت می کند برای پاکسازی بانه و برقراری امنیت از لوس وجود گروهک های ضدانقلاب گام بردارد.

در این جلسه جوانی را دیدم که لباس پرواز پوشیده و بسیار باصلابت و محکم صحبت می کند، طرح ها و نظراتی هم می دهد که همه می پسندند که نامش احمد کشوری بود، البته شهید علی اکبر شیرودی هم در این جلسه حضور داشت که از گذشته او را می شناختم.

پس از آن جلسه بسیار با خودم مشغول بودم که دریابم آن جوان خوش صحبت و ورزیده کیست زیرا هم بسیار زیبا و شیوا صحبت می کرد و در کارش بسیار توانمند و جدی بود؛ این جوان احمد کشوری جمیع پایگاه هوایی کرمانشاه بود و ما از جمیع پایگاه مسجد سلیمان حاضر بودیم.

شهید خلبان احمد کشوری دوران آموزشی خود را یک سال جلوتر از من گذراند و بعدها متوجه شدم که از خلبان های پایگاه کرمانشاه است. این شهید در منطقه شمال غرب به زیبایی و قاطعانه عمل کرده و سِمَت لیدری فرماندهی و افسر عملیات منطقه را عهده دار بود، با شروع جنگ تحمیلی سِمَت فرمانده گروهان پروازی گردان تک را برعهده داشت که از گردان های هلیکوپتری جنگنده کبرا در پایگاه کرمانشاه بود، با آغاز جنگ در شهریور 1359 منطقه غرب از لحاظ پوشش هوانیروز به پایگاه کرمانشاه واگذار شده بود و این پایگاه در تقدم یکم در منطقه سرپل ذهاب با تعداد زیادی از هلی کوپتر برای دفاع آمادگی داشت. شهید شیرودی جمیع گروه عملیاتی هوانیروز در سرپل ذهاب بود.

نیروی بعث عراق می خواست علاوه بر سرپل ذهاب از منطقه مهران و تنگه بینا محل شهادت شهید کشوری در ایلام نفوذ کنند تا استان ایلام را به تصرف در بیاورند زیرا هدف عراق این بود که سرپل ذهاب، قصر شیرین تا اسلام آباد را در اختیار بگیرد و هدف شان حرکت در لب مرزها نبود.

ایلام نیاز به یک گروه از هلی کوپترهای کبرا داشت که در این موقعیت مسؤولیت و فرماندهی مستقیم عملیت های هلی کوپترهای هوانیروز در ایلام به شهید احمد کشوری سپرده شد در حالی که این شهید در آن زمان جوانی با درجه تشویقی سروان بود که به علت رشادت هایی که در منطقه شمال غرب در اوایل جنگ از خود نشان داد بود به این درجه نائل شد.

شهید کشوری با 6 فروند هلی کوپتر کبرا، 4 فرورند هلی کوپتر 214 و هلی کوپترهای جت رنجر در ایلام مستقر شد و هدایت به سمت منطقه سومار، نواحی مرزی و ایلام را در اختیار داشت تا با رشادت جلوی هجوم نیروهای عراقی را بگیرند البته منطقه تحت اختیار بسیار کوهستانی بود و حرکت نیروهای عراقی هم متکی به جاده های پر پیج و خم کوهستانی انجام می شد که انتقال نیرو هم در آن شرایط بسیار سخت و با ضریب خطر بالا بود تا محاصره نشوند.

بهترین وسیله در آن منطقه سخت کوهستانی با کارایی بالا هلی کوپتر کبرا بود تا جلوی عراقی ها را سد کند، شهید خلبان کشوری به زیبایی از این محدودیت حرکت عراق و آسیب پذیری آنها استفاده کرده و عراقی ها را در همان پیج و خم های ایلام و سومار منهدم کرد و قدرت پیشروی را گرفت که اگر این گروه نبود ما تلفات سنگین داشتیم، شهرهای سومار و ایلام به دست بعثی ها می افتد و آنها پیشروی زیادی به سمت داخل کشور انجام می دادند.

البته نیروی زمینی ارتش، نیروهای مردمی و سپاه که تازه سازماندهی شده بود هم بسیار کمک کردند ولی قدرت مانور کبرا قابل بیان نیست درحالی که هر لحظه کبرا می تواند حدود پنج کیلومتر مانور داشته و با سوخت گیری سریع دست به عملیات دیگر بزند.

شهید کشوری جوانی مستحکم، با اعتقاد راسخ، عاشق میهن، استقلال کشور و تمامیت ارضی بود، فردی مؤمن، مسلمان، پیرو واقعی ولایت فقیه بود. همرزمان شهید کشوری در مرکز پیاده شیراز، مرکز آموزش خلبانی هوانیروز اصفهان و پایگاه هوایی کرمانشاه خاطرات فراوان از اقامه نماز، بندگی، طاعت و عبادت آن شهید به یادگار دارند.

خلبان احمد اعتقاد راسخ به حجاب و عفاف داشت، انقلابی دیرین بود که اسلام و مسائل دینی ریشه در اعتقادات شان داشت و عاشق اهل بیت بود، از لحاظ پرواز بسیار شجاع، دلیر، مدیر و توانمند بود، در کمترین سن و اوج جوانی مسؤل گروه هوانیروز در منطقه ایلام بود که توانست با تدبیر و شجاعت بسیاری از نیروها را به سمت دشمنان عراقی هدایت کند.

علاوه بر شهید کشوری با خلبان شهید شیرودی هم همرزم، هم پرواز و هم کابین بودم، مرداد سال 1358 به همراه پنج فروند هلیکوپتر کبرا از اصفهان به کرمانشاه برای کمک به خلبانان رفتیم، یک فروند هلی کوپتر دیگر را هم در این بین مأموریت دادند که در پایگاه کرمانشاه مهمات گیری داشته و به سمت سقز حرکت کنیم و آنجا در اختیار فرمانده تیپ قرار بگیرند تا به درگیری ها خاتمه دهند.

نخستین بار بود که از کرمانشاه به سمت کردستان حرکت داشتم و حتی از راه زمین هم به کردستان نرفته بودم. قبل انقلاب پایگاه مان در اصفهان مستقر بود و حداکثر مسیرمان برای پرواز قم، اصفهان، کرج و اطراف آن بود، از روی نقشه راهی پادگان سقز شدیم و خبری از درگیری نداشتیم تا اینکه پس از طی مسافت طولانی با خاموش کردن موتور هلی کوپتر تا پیاده شدیم صدای تیراندازی شدید و وحشتناک را مشاهده کردیم که صحنه جنگ کامل برای مان مجسم شد.

در آن پرواز با شهید شیرودی در دو فروند کبرا راهی آسمان ها شدیم که با پایان مهمات و هماهنگی لازم سعی کردیم با پرواز باعث ایجاد رعب و وحشت در دل دشمنان شده و باعث فرار آنها شویم و این مهم باعث شد تا مدتی را با این شهید بزرگوار همرزم باشم.

برای پاکسازی بانه و سردشت در عملیات دیگر با شهید شیرودی پرواز کردم و در هلی کوپتر کبرا با دشمنان درگیری شدید داشتیم تا مسیر پاکسازی شد، دو روز با این شهید در یک کابین پرواز داشتیم تا شهر حالت امن به خود گرفت و نیروهای خودی مواضع حساس را به تصرف درآوردند، شهید شیرودی انسان بسیار متواضع و متدین، صبور و آرام بود که در پرواز تبحر خاص داشت، آن زمان ستوان یک بودم و به یاد دارم شهید شیرودی اصلا بر روی لباس پرواز درجه نمی گذاشت، این مسئوله برایم جای سؤوال شد و ذهنم را مسغول کرد تا اینکه روزی از شهید پرسیدم شما درجه نمی‌گذارید؟! که با روی گشاده و لبخند پاسخ داد نه درجه، نه آرم و علایم نمی گذارم، چون نمی خواهم شناسایی شوم و کسی بفهمد چه کسی هستم.

شهید شیرودی انسان متواضع و وارسته بود و خاطرات بسیار خوبی از این بزرگمرد هوانیروز به یادگار دارم.

امیرخلبان محمدزاده در بخش دیگر صحبت های خود به چاپ کتاب مرجع “اطلس ماندگار هوانیروز در هشت سال دفاع مقدس” اشاره کرد و گفت: این کتاب بسیار جامع و کامل است که از ابتدا تا انتهای جنگ تحمیلی با بیان افتخارآفرینی های هوانیروز در تیراژ بسیار بالایی توسط گروه معارف جنگ چاپ شده است البته کتاب های دیگری هم به ثبت، درج و ماندگاری افتخارآفرینان هوانیروز ارشد کمک بسیار کرده است.

باید از خدای شهیدان بخواهیم که ما را در مسیر شهدا ثابت قدم و استوار بدار، ما را رهرو واقعی راه شان قرار داده و در روز قیامت ما را شرمنده شهدا نکند.

ادامه مطلب
برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.